سفرنامه
[sc:Comment_Author][sc:Comment_Text]
تاریخ : شنبه 8 آذر 1388
نویسنده : محمود محمدی

به نام خداوند جان آفرین سفرنامه (سفری یک روزه به دانشگاه تهران ـ قسمت اول ) امروز شنبه اول آذر ماه 93 ، ساعت 9 صبحِ ومن سوار تاکسی میدان آزادی هستم و میخوام برای یافتن موضوعی جالب برای پایان نامه برم دانشگاه تهران ، دانشگاهی که آرزو میکردم تو اونجا درس بخونم ولی رفتن ودیدن از داخل به دانشگاه تهران هم برام لذت خاصی داره من بعد از مشورت و راهنمایی با یکی از اساتید ویکی از دوستانم که فارغ التحصیل رشته تحقیقات تو دانشگاه تهران هست تصمیم گرفتم برای پیدا کردن یه موضوع خوب که ITR و DIF و مالتی لوگ و مالتی چویس مادل نداشته باشه! ! (یعنی آخرش میشه ! هنوز خودم نمیدونم) مگه ما دانشجوی سنجش واندازه گیری هستیم ، این موضوعات چقدر به رشته تحقیقات آموزشی میخوره که همه رو به اون سمت هدایت کنیم ؟ برای همین تصمیم گرفتم برم سراغ پایان نامه های ارشد رشته تحقیقات دانشگاه تهران ، آخه این ITR و DIF کار خیلی زیادی میبره و از اون بدتر آخرش که چی مثلا بفهمیم که دو تا سوال کنکور هم سوگیری داشته ، فلان سال ،فلان درسدو تا سوال سوگیری داشته ، کسی اهمیت میده ! به قول اساتید موقع دفاع می پرسن حالا با این شاهکارت چه گلی به سر علم و پژوهش میخواستی زدی ؟اما به لحاظ تجربه شخصی کار خیلی خوبیه برای ولی به لحاظ محتوا به نظرم چیز زیادی تو چنته نداره، دیشب طبق معمول این چند ماهه چون دخترم زودتر از دو وسه شب نمیخوابه و من بعد از اینکه اون خوابید میتونم برم سراغ درسهام ! چهار صبح خوابیدم و صبح خواب موندم و حالا با دو ساعتی تاخیر راهی هستم . حس خوبی دارم چون میخوام یکی از آرزوهای قدیمم رو از نزدیک ببینم ، دانشگاه تهران با اون سر درب ورودی معروفش که روی پولهای پنجاه تومانی بود برام یه چیزه دیگه است. ولی حیف این دانشکده های مجزا آرزوی منو خراب کردند جون دوست داشتم از درب اصلی و معروف خیابان اقلاب می رفتم داخل ولی حالا باید می رفتم سمت پل گیشا چون هر کدوم یک گوشه ای قرار دارند از هم جدا افتادن ، مثل این دانشگاه علامه با اون اسم ورسمش هر دانشکدهش یه قسمت ساخته شده . دو تا دانشکده حقوق و روانشناسی توی تهرانسر، آدم که میره داخلش اصلا حس دانشگاه بهش دست نمیده محوطه کوچیک و با چند تا ساختمان و فضای سبز خیلی خیلی اندک ، آدم دلش میگیره . یکی و دو کلیومتری آزادی که رسیدیم ، ترافیک سنگین شد وحرکت به کندی صورت میگرفت و من هم امشب کلاس زبان داشتم گوشی رو در آوردم و متن درس قبلی رو شروع به مطالعه کردم، ده دقیقه بعد میدون آزادی بودم، هوای تهران ابری و به شدت آلوده بود و سوزش وبوی دود رو توی سینه حس میکردم ولی امیدوار بودم که بارون بیاد هوا تمیز بشه ، واقعا این تهران با اون همه دک وپزش و امکانات یه طرف این ترافیک سنگین و ساعتها وقتت توی ماشین نشستن و هوای به شدت آلودتنفس کردن نیز یه طرف . واقعا کدوم ارزشش بیشتره ! یه کم دنبال ایستگاه بی آرتی گشتم گفتن توی این مسیر( پل گیشا) که بعدا فهمیدم اسم امروزیش پل نصره ، این نزدیکها ایستگاه نیست ، ناچار سوار تاکسی شدم که راحت وسریع برسم ولی ترافیک سنگین بود و کاری هم از دست راننده تاکسی بر نمی اومد. یه لحظه فکرم رفت سمت محاسن بی آرتی و مترو ، درست یه تاکسی وسیله حمل ونقل عمومی ولی همش چهار نفره رو میتونه در آن واحد جابجا کنه ولی یه اتوبوس بی آرتی بالای هفتاد و هشتاد نفر رو سوار میکنه و مترو که قربونش برم بالای دو هزار نفر رو اونم با سرعت و شیک و ارزان تر هم هست. خلاصه توی این فکرها غوطه ور بودم که راننده گفت اگه دانشکده روان شناسی میخوای بری این طرف پل پیاده شو، من هم پیاده شدم و با کمی پرس وجو درب ورودی دانشکده رو پیدا کردم ، از دیوارهای بیرون خیلی بزرگ به نظر میرسید ، رفتم داخل از کیوسک نگهبانی آدرس کتابخانه رو بپرسم که فهمید دانشجوی اونجا نیستم و پرسید برای چی میخوای گفتم دانشجوی خوارزمی هستم و بعد از دیدن کارت دانشجوییم و به امانت گذاشتن یک کارت شناسایی منو به سمت ساختمانی هدایت کرد که واحدهای اداری داخلش بود ودر انتهای اون کتابخانه دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران قرارداشت. حالا من داخل یکی از دانشکد ه های دانشگاه تهران هستم ولی حس قشنگی رو که قبلا تصورش رو داشتم هنوز خیلی پیدا نکردم. ادامه سفر نامه یک روز در دانشگاه تهران ان شاء اله در روز نگار بعدی .




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

دریافت کد نوای مذهبی
دانلود این نوا

/
کلاس تحقیقات کیفی