[sc:Comment_Author][sc:Comment_Text]
تاریخ : دو شنبه 5 آبان 1393
نویسنده : مرتضی حمزه پور

دینگ , دانگ , دینگ , دی دی دی دینگ  شنوندگان عزیز به بخش خبری ساعت 19 خوش آمدید...

راننده صدای رادیو ی ماشین را کم می کند, فکر کنم او هم نمی خواهد این لحظات را با خبرهای بی سرو ته خراب کند... , صدای چرخ های ماشین  که در خیابان های پر آب با سر و صدای زیاد می چرخد چقدر آرامش بخش است. راننده قوز کرده است و به روی فرمون افتاده و سرش رو به شیشه جلو نزدیک کرده تا بهتر ببینه , انگار فکر می کنه اگه اینجوری قوز کنه حواسش جمع تره تا نکنه یه وقت یه پسری , دختری یا هر کس دیگه ای مثل گربه خیس تو این بارون بخواد از خیابون رد بشه رو شوتش کنه.


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: روزچهارم , ,
تاریخ : دو شنبه 5 آبان 1393
نویسنده : علی اکبر مفیدی

 استاد گرانقدر و عظیم الشأن، همکار گرامی بنده , در متوسطه اول و آیت الله ریاضی و فیلسوف التواریخ و علامة النساء حاج علی آقای ترکاشوند را دیشب (آخر شب) خواندم.

از محسنات عریضه مذکور به نظر بنده این است که در یک صفحه از همه همکلاسی های عزیز و بزرگوارم که سِمَت استادی به گردن بنده دارند از بانوان محترم


|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
موضوعات مرتبط: روزچهارم , ,
تاریخ : یک شنبه 4 آبان 1393
نویسنده : فاطمه بهمن آبادی

الهی هب لی کمال الانقطاع الیک

موضوع نگار هفته                                                                                         فاطمه بهمن آبادی

شناسایی الگوی  کسب هویت شیعی دربین دانش اموزان  دبیرستانی وانطباق ان با اصول اعتقادی  نظام آموزشی ایران  دوترم پیش اولین درسی که ازمحضر استاد موسی پور فراگرفتیم خوب دیدن  برای یافتن مساله ها ودر نهایت حل آنها بود .گرچه پیروی  ازاین نظریه  تامدتی باعث افسرگی  من شده بود اما باید باور کرد محققی که  مهارت خوب دیدن نداشته باشد ، قطعا نمی تواند پژوهشگر موفقی  هم  باشد.

کنترل تلویزیون دستم بود  ، کانال یک ، کانال دو ،  و... نمی دانم تغییر دادن شبکه عادتم شده یا واقعا برنامه ای وجود ندارد که ارزش وقت گذاشتن  برای دیدن داشته باشد . کاش حالا که بودجه نداریم به جای ایجاد شبکه  جدید برای  تولید برنامه های  بهتر هزینه کنیم .شبکه پویا  بهترین بانک سرمایه فرهنگی  ما به حساب می آید اما هنوز هم بهترین  برنامه های آن کارتون های قدیمی است. (حنا دختری در مزرعه برای آموزش مهارت های زندگی ، خانواده دکتر ارنست برای خلاقیت و....) نمی دانم ساخت برنامه ها ی تلویزیونی از چه الگویی پیروی میکند که  ...

    باعجله ازخانه بیرون آمدم  وسمت اسانسور رفتم اما نه ...  آسانسور خراب بود ، بنابراین  چاره ای نبود جز این که ده طبقه  پله نوردی کنم.  متاسفانه همسایه جدید ما هنوز فرهنگ استفاده از آسانسور را به فرزندان  خود یاد نداده است ، شاید هم معنی حق الناس رانمی دانند واین وسیله جزو اسباب بازی آنها محسوب می شود .              سالهاست از اتوبوس استفاده  می کنم، ولی هیچ وقت معنی این همه بی نظمی رادر چیزی که به آن صف می گویند نفهمیدم ، بالاخره باکلی زحمت موفق شدم که سوار بشوم . ابتدا یک نگاه کلی به جامعه  اتوبوس سوار  وبعد به خیابان می نگرم ،دیدن بزرگ  شدن این غده سرطانی  نه تنها به اشعه ولیزر نیاز ندارد بلکه با نگاه غیر دقیق هم قابل رویت است " ترافیک  تهران" یعنی بهترین بهانه  برای بسیاری از بدقولی ها ، هر روز برای در مان آن اتوبان جدیدی ساخته  می شود اما غافل ازین که مشکل ریشه در فرهنگ دارد وبرای درمان آن باید  تمام اعضا  درگیر باشند . واقعا چرا یک نفر به خود اجازه می دهد در مواقع غیر ضروری ماشین خود رابیرون بیاورد وبدون توجه به سلیقه وارامش هم شهری های خود ، صدای موسیقی ان را زیادمی کندو.....؟  این در حالی است که عقبه فرهنگ ایرانی اسلامی وشیعی  خود راپرچم کرده ایم و به جای این که مرکز ثقل کار خود قرار دهیم فقط درمراسم های خاص آن رابالا وپایین می کنیم.

خیلی از ایستگاه اتوبوس دور نشده بودم  که بوی نامطبوعی به مشامم خورد جلوتر که رفتم  متوجه سطل زباله ای شدم که غیر از داخل ان همه جایش پر از اشغال بود ،  تفکیک زباله هم که جای بحث نمی گذارد . یاد خاطره ای از دوران دبیرستان افتادم ، درهمسایگی مدرسه ماواقع  درخیابان فردوسی  تهران کلیسایی بود که   حیاط آن  توسط یک تور سیمی  از حیا ط مدرسه ما جدا شده بود و بعضی بچه ها از آن جا به جای محلی  برای سیبل  پرتاب زباله های خود استفاده می کردند .تا این که اعتراض مسئول آن کلیسا اینگونه به همه ی ما  خطاب شد: شما که مسلمانید چرا ؟ با این که  هرگز با دوستانم در این گزاره شریک نشدم اما هنوز گوشه ای ازدلم گرفته ی این توهین  است . چرا که اسلام زمانی به بهداشت توجه کرد که نظافت  برای عموم بی معنا بود.  زمانی  حق الناس را مطرح کرد که عامه مردم از ابتدایی ترین حقوق انسانی بی بهره بودند واقعیت این است که  هرکجا از قوانین واصول شیعی خود به هر دلیل فاصله گرفتیم به بن بستی رسیدیم که راه در رویی برای آن وجود نداشت  . پس ما که ادعای شیعه بودن داریم الگوی فرهنگ وادب ومعرفت خود را کجای مسیر جا گذاشته ایم که حالا دراین  تند باد راه را گم کرده ایم . 


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: روزچهارم , ,
تاریخ : شنبه 3 آبان 1393
نویسنده : محمد شعبانی

باسلام وعرض ادب وتسلیت به مناسبت فرارسیدن ماه محرم.

جیرجیرکها با زبان بی زبانی به انسان آرامش می دهند

ساعت تقریبا  19:45 دقیقه  بود ومعمولا هرروز این موقع برای خوردن شام به سلف می رویم وجالب اینجاست که دغدغه گرفتن غذا از ساعت 6شروع مشه وبالاخره پس از نیم ساعت مذاکرات ودیپلمات های دوستان راه پیشنهادی حاجی که قره کشی باشه مورد تائید قرارمی گیره. بینمان قره کشی صورت گرفت وهروقت هم که قره کشی بشه اکثر اوقات به نام من می افته و این دفعه هم چون حوصله سلف رفتن نداشتم خدا خدا می کردم که به نام نیافتد ولی متاسفانه وشاید هم خوشبختانه به نام من افتاد که یه هوایی تازه کنم وباخود درتاریکی شب تنها باشم تاصفایی به دل بدم وآرامش جان.قابل ذکر است که برای رفتن به سلف دومسیرمتفاوت بامقصد و اتنهای یکسان وجود دارد یکی از راهها دارای روشنایی کافی ،نسبتا هموار وجاده آسفالت والبته یه کمی دورتراز راه دیگراست و اکثر دانشجویان ازاین راه رفت آمد می کنند.و دیگری راه میانبری است خاکی وبدون روشنایی (منظور تاریکی مطلق) وسرشار ازچاله چوله و موجودات درنده وغیردرنده وعاری ازهیچ موجود انسانی وتنها مزیتی که دارد کمی نزدیکتر از راه آسفالته است ومن معمولا این راه رابرای رفتن انتخاب می کنم نمی دانم شاید به علت تاریک بودنش  چون که من تاریکی را خیلی بیشتر دوست دارم زیرا که احساس می کنم به من آرامش عجیبی میده مخصوصا زمانی که جیرجیرکها بااون صدای قشنگ شان باعت صفای درون میشند وواقعا باعث میشن که انسان به وجود آفریدگار وخالق هستی پی ببرد که چطور یه موجود غیر ناطق و فقط با صدای عجیبش باعث آرامش فردی بشد آرامشی که خیلی ها با بهترین امکانات و وباوالاترین موجودات حتی ذره ایی ازآن را حس نمیکنند شاید به علت درگیری های شغلی،دلمشغولی های روزانه باشه که فرصت فکرکردن درمورد بهترین و کمیاب ترین صفات(خصوصا آرامش) را از ما گرفته و یا شاید عامل های دیگه نظیر..........

خلاصه آهسته آهسته می رفتم تایه کمی بیشتر با جیرجیرکها باشم آخه میدونین به نظر میاد آنها تنها موجوداتی هستند که حرف هایشان رادرست برعکس موجودات علی الخصوص اکثرانسانها بدون رودرواسی و ریا بیان می کنندوشاید هم از ماها گله دارند که چرا فقط وقتی تنهاییم صدای آنها را می شنویم البته جدای از جیرجیرکها تاریکی شب هم درایجاد آرامش بی تاثیر نیست.به هر حال آرامش نعمتی است که به هر کسی اعطاء نمی شود......................

فلذاموقع خداحافظی با جیرجیرکها فرارسیدو................

 

جیرجیرک؛امشب با من حرف بزن

سکوت نکن...

سکوت تو..........مرا به گورستان مرگ واژه ها می برد.

سکوت تو..............ترس

سکوت تو.............درد

سکوت تو..............


|
امتیاز مطلب : 225
|
تعداد امتیازدهندگان : 47
|
مجموع امتیاز : 47
موضوعات مرتبط: روزچهارم , ,
برچسب‌ها: آرامش , جیرجیرک ,
تاریخ : شنبه 3 آبان 1393
نویسنده : شیرین جوینده

به نام آرامش دهنده قلب ها و به نام بخشنده و مهربان مطلق

روز نگار این هفته ام را به نام او شروع می کنم  او که هست و می دانم که هست

او که نگه دار من است و امور زندگی ام را به دست خودش می سپارم و سپاسگزار اویم به خاطر خرد و فهم و شعوری که به من عطا کرد که بفهمم آدما با هم متفاوت اند و زیبایی در این تفاوت هاست و شکرگزار باشم که اینم ، اینی که دوستار اوست

انتخاب موضوع من  در سر کلاس این بوده  : که چرا برخی دانش آموزان نا آرام ترند و کارهای نا متعادل تری نسبت به بقیه دانش آموزان  از خودشان نشان می دهند ؟؟؟؟؟

قبل از بحث در این مورد باید ذکر کنم به نظر من انگیزه آدم ها برای انجام کارها یا دانستن ،یا وظیفه و یا نیاز است

خود من در بیشتر مواقع انگیزه ام برای انتخاب موضوع بر طرف کردن حس کنجکاوی ام است و پیدا کردن چراهایی که در سرم می چرخد در برخی موارد بسیار ناچیز بر حسب وظیفه ای که به عهده دارم انگیزه ای در زمینه ای برایم به وجود می آید ولی بسیار دوست داشتم بر حسب نیاز به کشفی برسم که برایم تا کنون این اتفاق نیوفتاده ..........

به هر حال اولین بار که چنین دانش آموزی داشتم بسیار متعجب شدم ولی الان با دیدن چنین دانش آموزانی حرکاتشان را دنبال می کنم برایم جالب است که ببینم می خواهند به کجا برسند!چه می کنند!چه چیزهایی برایشان اهمیت دارد و .......

از دانش آموز نا آرامی می گوییم که نظر خیلی ها را در مدرسه به خود جلب می کند هر جنبنده ای که بالای درخت یا دروازه باشد بی شک آرش است هر دعوای خونین که اتفاق افتاده باشد بی شک یک سر آن آرش است وپر خاک ترین دانش آموز مدرسه آرش است

راستش کارهاش برام جالبه تو حاشیه حیاط مدرسه راه میره و چیزایی را بر می داره که از نظر دیگران اصلا جالب نیست و چیزایی را تو مدرسه پیدا می کنه که بقیه بهش توجه ای ندارند ولی راه که میره از جلو عقب به همه لگد میزنه تا حالا مامانش خیلی باهام حرف زده ولی واقعا نمی دونستم چه کمکی بهش بکنم به مشاور بیرون فرستادیم و تشخیص بیش فعالی داده بود واسش.

وای روزایی که آرش از خوردن قرصاش امتاع می کنه یادم نمیره کل مدرسه بسیج می شوند،  اینم فرار می کنه همه دنبالش تا یک قرص با فیلم و کلک و کادو و دعوا بهش بدن ........

یبار ازش پرسیدم چرا با دوستات بازی نمی کنی؟ تو حیات تنها راه میری ؟گفت :به خاطر اخلاق نامناسبم دوست ندارم

چرا باید خودش بدونه اخلاق نامناسب داره ؟چجوری فهمیده؟ و چقدر بد که ابنو میدونه ،مثال آب که از سر گذشت چه یک وجب چه چند وجب ......... شاید منم اگر جای اون بودم این کارو می کردم

امروز دیدم دارم معلم زبانشو اذیت می کنه با خودم بردمش اتاقم کلی با هم حرف دوستانه زدیم کلی دوست و فامیل خیالی داشت و بنظرم خیلی مشکلش جدی تر از اونی که من از عهده اش بر بیام ولی برام جالبه بدونم تو سرش چی  می گذره ؟!خلاصه با یک شکلات فرستادمش سر کلاسو و بعد به معلم زبانش زنگ زدم پرسیدم چطور شد گفت خیلی خوب شد آروم تا آخر نشست چیکارش کردی ؟ به شوخی گفتم باهاش مصاحبه کردم ...............

هیچ راه حلی برای این دانش آموز ندارم ولی خیلی دوست دارم حرکاتشو دنبال کنم و خط فکریشو بدونم و از این که دوستی نداره ناراحتم ،بیشترم ناراحت میشم وقتی می دونم که می دونه کسی را به عنوان دوست نداره اخم

 


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: روزچهارم , ,
تاریخ : جمعه 2 آبان 1393
نویسنده : علی ترکاشوند

منت خدای را عز وجل که همت به کارآمد و پژوهش نا تمام سند تحو ل بنیادین به اتمام رسید

. میراثی به جای مانده از ترم پیشین که باگذر از رگبارهای بهاری و خنکای نسیم کولر تابستانی در

بین انبوه مهیبی از رعد و برق اولین بارش های پاییزی در فایلی فشرده به سمت ایمیل استاد کشاورز

روانه شد. کاری بود بس سخت و طاقت فرسا به جهت حضور حمزه پور کمیاب : (1 یابنده کمیت 2 کم

 رنگ ) و خروج ناگهانی  زنده یاد( نیکزاد ) این دو عزیز بار امانت نتوانستند  کشید قرعه کار به نام من و

میری زدند به سر انجام رساندن این امر با همه سختی هایش یادهای دلنشینی از مشق های شبانه

دوران دبستان را برایم زنده کرد.کاش جناب نیکزاد بودند واین حالت

مرا که همزمان  در دو دوره ی مختلف تاریخی سیر می کردم را روانکاوی می کردند . به گمانم

اطلاعات خوبی در حوزه ی روانکاوی داشتند چرا که  قصد انجام پروژه ای برای پایان نامه خود را

داشتند که تنها از عهده ی او و مرحوم فروید بر می آمد . احساس خوشحالی بابت خلاصی از پروژه

  دو چندان شد وقتی که از خبرگزاری های رسمی داخلی و خارجی از 20:30 گرفته تا ... خبر

استخدام جناب آقای عادل مهربان را در یکی از شرکت ها شنیدم . استخدام از آن گونه که نامبرده

درصدد انتقال پروژه اخذ مدرک کارشناسی ارشد به شرکت مشغوله می باشد. مسرورتین از این دو

واقعه در کلاس سرکار خانم دکتر نیک نام حضوری به هم رساندیم. بحث از انتخاب موضوعی دلخواه

جهت بررسی بود. من از وحشت دانش آموزان درکلاس ریاضی گفتم. چرایی ترس از ریاضی و معلم

ریاضی همیشه از مجهولات ذهنی من بوده. اگر چه این ترس و وحشت را در دوره ی ما قبل معلمی

آن زمان که در کسوت دانش آموزی نیمکت نشین بودم تجربه کرده ام، وبا این که در درس ریاضی

همیشه از بهترین ها بودم ( اگرجناب مفیدی  مجددا تعبیر به خود ستایی نفرمایند ) ولی ترس و

اضطراب از این درس همیشه همراهم بود . اما باور کنید امروز که از معلمین ریاضی هستم اصلا ترس

و واهمه ای از خود ندارم. نه تنها بنده از خود نمی ترسم که حتی دانش آموزان نیز از من هیچ پروایی

ندارند و از در رفاقت و دوستی چنان وارد شده اند که وقتی در یکی از کلاس ها از یکی از آن ها

خواستم پنجره ی کلاس را باز کند، با حرکاتی مو ز و ن وآهنگی ریتمیک ((پنجره ها رو وا کن عشق و

بیار تو خونه تا که قناری عشق بخونه عاشقو نه......)) در مقابل دیدگان این حقیر اقدام به باز کردن

پنجره نمود . بنده نیز اختیار از کف داده و بسیار خندیدم طوری که در ساعت بعد دانش آموزان دیگر

کلاس همگی کنار پنجره ها ایستاده بودند وبه محض ورود بنده به کلاس شروع کردند به خواندن

. این جانب  نیز ناچارا جهت برقراری عدالت در بین کلاسین در این سرود دسته جمعی

همرا هیشان کردم

پنجره ها رو و ا کن ....

 

 


|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: روزچهارم , ,

صفحه قبل 1 صفحه بعد

آخرین مطالب

دریافت کد نوای مذهبی
دانلود این نوا

/
کلاس تحقیقات کیفی