[sc:Comment_Author][sc:Comment_Text]
تاریخ : دو شنبه 18 اسفند 1393
نویسنده : مرتضی حمزه پور


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ : دو شنبه 11 اسفند 1393
نویسنده : محمود محمدی
انواع طرح در روش نيمه تجربي: در تحقيقات پژوهشگر نقشه و برنامه‌ي منظمي را براي پيدا كردن پاسخ سوالهاي مطرح شده خود تنظيم مي‌كند.كه به آن طرح پژوهش[17] مي‌گويند)ام.ولف[18]،1979). بعبارت ساده تر مي‌توان گفت كه طرح پژوهش نقشه ی كار پژوهشگر است و به دنبال اين است كه تغييرات حاصل در اندازه متغير وابسته را تنها به متغير مستقل نسبت دهد ( سيف، 1378). درروش نیمه تجربی طرح های مختلفی وجود دارد که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره نمود: 1- طرح آزمون مقدماتي و نهايي با گروه شاهد و بدون استفاده از گزينش خلاصه‌ي اين نوع طرح بصورت نمادي در زير مي‌آيد: آزمون نهايي متغير مستقل آزمون مقدماتي گروه x تجربي - شاهد مثال 2- با توجه به مثال 1 اگر محقق بخواهد از هر گروه پيش آزموني بگيرد سپس در گروه تجربي متغير مستقل را اعمال كند، شامل اين طرح مي‌باشد. از سوي ديگر محقق نمي‌تواند شكل ثابت كلاسها را بهم بريزد در نتيجه گزينش گروهها تصادفي نخواهد بود. در اين نوع طرح محقق با دو گروه كنترل و آزمايش مواجه است كه انتخاب گروهها تصادفي نبوده همچنين وجود گروه شاهد باعث كنترل عوامل ناخواسته مانند تاريخ، بلوغ، آزمون مقدماتي و...مي‌شود كه اين كنترل روايي دروني تحقيق را بالا مي‌برد. با استفاده از مطالعه و بررسي نمرات آزمون پيش آزمون و پس آزمون نيز محقق مي‌تواند اثر افت آزمودنيها را نيز حذف نمايد( نادري، نراقي، 1373). 2-طرح سري زماني با يك گروه در اين نوع طرح تنها يك گروه تجربي وجود دارد بدون اينكه گروه شاهدي داشته باشيم. روش كار بدين شيوه است كه قبل ازاجرای متغییر مستقل از گروه آزمايشي چندين بار آزمون بعمل مي‌آيد سپس متغير مستقل اعمال شده و پس از آن نيز چندين آزمون بعمل مي‌آيد. شكل نمادي اين طرح بدين گونه است: پس آزمون متغير مستقل آزمون مقدماتي گروه تجربي اين طرح ها بيشتر در زمينه‌هایي مانند ارزشيابي كارايي رفتارهاي برنامه ريزي شده برنامه ریزی نشده مورد استفاده قرار می گيرد(هومن، 1382). مثال 3- مطالعه تغييراتي كه در نظرات مديران نسبت به يك برنامه خاص بوجود مي‌آيد نمونه‌اي از يك نوع طرح است چون ما تنها يك گروه تجربي داريم كه شامل تعدادي مدير مي‌باشد كه به شيوه‌ي تصادفي تقسيم بندي و انتخاب نشده‌اند، گروه كنترل نداريم و قبل از اجراي متغير مستقل ( برنامه‌ي خاص) چندين پيش آزمون گرفته و بعد از اعمال متغير مستقل با استفاده از پس آزمون تغيير نظرات مديران را مي‌توانيم مشاهده كنيم. در اين طرح بدليل انجام آزمودنيهاي مكرر عوامل بلوغ و تاريخ كنترل مي‌شوند( همان منبع). 3- طرح سري زماني با دو گروه ( تجربي و كنترل) در اين طرح برخلاف طرح دوم كه تنها يك گروه تجربي داشتيم ما با دو گروه تجربي و كنترل سر و كار داريم كه در واقع ضعف ناشي از طرح دوم كه عدم وجود كنترل بود را جبران مي‌كند. بدين معني كه محقق مي‌تواند به مقايسه و بررسي آماري تفاوت ميانگين نمرات آزمونهاي مقدماتي و نهايي در گروه تجربي و تفاوت ميان ميانگين نمرات آزمونهاي مقدماتي و نهايي در گروه شاهد بپردازد. و از مقايسه‌ي بين اين دو مي‌تواند ميزان اثر عامل تاريخي را تعيين نمايد و نتيجتاً آنرا از تحقيق حذف نمايد. طرح نمادي آن به شكل زير است: پس آزمون متغير مستقل آزمون مقدماتي گروه تجربي _ شاهد اين طرح تمامي ويژگيهاي دو طرح قبلي را داراست و اين امكان را به محقق مي‌دهد كه عواملي كه روايي دروني تحقيق را تهديد مي‌نمايد را كنترل كند( نادري، نراقي، 1373). 4- طرح نمونه‌هاي زماني متعادل در اين نوع طرح نيز مانند طرح سري زماني تك گروهي يك گروه تجربي داريم بدون اينكه از گروه كنترل استفاده كنيم. با اين تفاوت كه در اين طرح‌ها چند بار متغير مستقل را اعمال مي‌كنيم سپس بعد از هر بار اعمال متغير مستقل آزموني را بعمل مي‌‌آوريم . این را قرار دادم تا پایه ای برای سوالات و همفکرهای بیشتر واقع شود.
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ : دو شنبه 10 اسفند 1393
نویسنده : مرتضی حمزه پور

خانم یاسمی این سوال رو مطرح کردن که در طرح های شبه آزمایشی

انتخاب و انتساب چجوریه؟

قابل ذکر است که ما در طرح های آزمایشی (experimental design)

به طور مثال سه موقعیت آزمایشی داریمx1   - x2     x3   .

مرحله اول؛ انتخاب تصادفی  : یعنی از جامعه هدف که مثلا 2000 نفر جمعیت دارد. یک نمونه ی 30 نفری را بصورت تصادفی انتخاب می کنیم.

                               این 30 نفر را که با توجه به متغیر کنترل و واریانس به سه گروه 10 نفره تقسیم می کنیم. مثلا A  , B ,  C

مرحله دوم؛ انتساب تصادفی :در این مرحله باید این سه گروه (A  , B ,  C) را به صورت تصادفی در موقعیت های آزمایشی (x1   و   x2  و   x3) قرار دهیم. 

 

بچه های سوال ایشون در باره طرح های شبه آزمایشی هست . لطفا اگر کسی میدانه اظهار فضل بفرمایند.


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ : دو شنبه 27 بهمن 1393
نویسنده : مرتضی حمزه پور

توصیه من به عموم  دختران و پسران مجرد کلاس...

رازهای خوشبختی

روش های کاهش استرس و اضطراب

روش کاهش وزن

راههای موفقیت 

راز های نگرش مثبت 

و هزاران مطلب بسیار پیچیده را در ادامه مطلب ببینید.


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ : دو شنبه 13 بهمن 1393
نویسنده : مرتضی حمزه پور
سلام خدمت همه دوستان فایل های زیر بنابه درخواست خانوووم روشن قرار داده میشوند. البته خدمت ایشون و بقیه شون (یعنی سایر دوستان کلاس) عارضم اون فایلی رو که قولش را داده بودم فعلا بهش دسترسی ندارم به محض این که دستم بهش برسه (جیگرشو در میارم!!!!) و روی وبلاگ قرار می دم. سایر دوستان هم چیزی داشتن رو کنند. با تشکرات از تفکرات و تجملات و تجمعات مثبت در وبلاگ بالاخره خونه ی خودادونس دیه :) (: دریافت فایل اول از آدرس روبرو http://up6.ir/5xZ5
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ : دو شنبه 24 آذر 1393
نویسنده : محمود محمدی
ادراک بچه ها از یک مدرسه خوب چیست ؟ مقدمه مدرسه، خانه دوم هر چه بچه ها بزرگ تر می شوند دامنه ارتباطات آنها نیز وسیع تر می شود، کم کم دوست پیدا می کنند، به مهد کودک می روند تا این که بالاخره در آغاز ۷ سالگی پا به مدرسه می گذارند. مدرسه خانه دوم بچه هاست، این جمله در عین تکراری بودن بسیار درست مفهوم و اهمیت مدرسه را بیان می کند. بچه ها از ۷ سالگی به بعد ساعات زیادی را در مدرسه می گذرانند و در واقع در محیطی دیگر شروع به رشد می کنند. مدرسه جایی است برای آموختن، اما به آن معنی نیست که با مدرسه رفتن فرزند شما تنها مطالب آموزنده و درست را می آموزد. امروزه بیشتر بچه ها به مدرسه می روند، اما تمام آنها انسان های موفقی نمی شوند. درست است که غیر از مدرسه بسیاری از گزینه های دیگر در موفقیت انسان دخیل است. اما ما می خواهیم بر اهمیت مدرسه تاکید بیشتری داشته باشیم، چرا که مدرسه اولین جایی است که فرزند شما از خانه به آنجا می رود و تجربیات جدید کسب می کند، پس همان طور که خانه و خانواده در تربیت انسان ها اولویت دارند مدرسه نیز دومین مورد تاثیرگذار بر انسان های امروزی است. اهمیت مدرسه و تربیت از نگاه صاحب نظران * بیسمارک : کسی که مدرسه را اداره می کند ، آینده کشورها را اداره می کند . * شعاری نژاد : شعار یا فلسفه مدرسه پویا « بیندیش و انتقاد کن » است و شعار یا فلسفه مدرسه ایستا « بشنو و بپذیر » می باشد . * ویلیام جمس : تربیت عبارت از تنظیم قوای بشری است که حسن رفتار او را در جنبه های مادی و معنوی زندگی ضمانت می کند . ولی تعلیم ، با معارفی محدود می گردد که معلم ، آن را به شاگردان « القا » می کند . * پستالوژی در سال 1800 چنین شکوه می کند « طوطی وار پس دادن معلومات ما را به انسان هایی سطحی و پر حرف ، بدبخت و بدون نیرو و بصیرت مبدل کرده است » . * کانت : در بین ابداعات بشر دو تا از بقیه مشکل تر است : هنر مملکت داری و حکومت و هنر تعلیم و تربیت . * برتراند راسل معتقد است : هدف از تربیت ، پرورش انسانی است که اندیشه را از قید و بند عادات رها نموده و بیاموزد که چگونه در حالت عدم اطمینان زندگی کند و در عین حال از اظهار نظر و اقدام خودداری ننماید . * کوان تسو فیلسوف چینی قرن سوم قبل از میلاد می گوید : - اگر برای یک سال نقشه می کشید ، به کشت گندم بپردازید . - اگر برای یک دهه برنامه می ریزید ، به دنبال کشت درخت باشید . - اگر برای یک عمر می اندیشید ، در پی تعلیم و تربیت مردمان باشيد . با این همه آیا تا به حال به این موضوعات فکر کردیده اید: یک مدرسه خوب از دیدگاه دانش آموزان چگونه مدرسه ای است ؟ دانش آموزان چه مدرسه ای را بد می دانندو از آن بیزارند؟ نظر آنها درباره مدرسه ای که در آن درس می خوانندچیست؟ آیا آن را دوست دارندیاخیر؟بهترین وبدترین چیزی که در مدرسه شان به نظر آنها وجود داردچیست ؟ وسوالاتی از این قبیل. آیا دانشمندان ومتخصصان وصاحبنظران و دست اندرکاران تعلیم وتربیت تا کنون از این زاویه به آن پرداخته اند؟ آنچه که اندیشمندان وصاحبنظران تاکنون بیشتر از همه به آن تاکید واصرار داشته اند بالا بردن کارکرد مدرسه در جهت تعلیم وتربیت کودکان است وشاید کمتر از منظر و دیدگاه خود کودکان به مقوله «یک مدرسه خوب از منظر و ادراک کودکان » پرداخته شده . به همین خاطر برآن شدیم که در این پژوهش براین مهم بپردازیم . شیوه پژوهش از نوع کیفی و روش آن مصاحبه فردی و گروهی و از میان دانش آموزان ابتدایی روستایی شهدای بابا سلمان شهریار و همچنین برای درک بهتر مسئله پژوهش از دو مدرسه غیر انتفاعی شهری در مقاطع ابتدایی و هنرستان انجام گردیده است . هدف پژوهش :«آگاه شدن نسبت به ادراک دانش آموزان از یک مدرسه خوب». آشنایی با مجتمع آموزشی شهدای بابا سلمان : ابتدا لازم می بینم اطلاعاتی مختصر جهت تصور ذهنی خوانندگان محترم از مجتمع آموزشی شهدای بابا سلمان بدهم : این مجتمع واقع در شهریار بخش باغستان و در روستای بابا سلمان و شامل دو مدرسه ابتدایی و دو مدرسه دوره متوسطه اول(راهنمایی) دخترانه و پسرانه می باشد. که تحقیق حاضر از بین دانش آموزان دبستان شهید کلهر پسران و راهنمایی حجت الله (عج ) این مجتمع است.(یک شفیت مدرسه ابتدایی و شیفت مخالف راهنمایی می باشد.). مدرسه دارای یک حیاط نسبتا بزرگ با درختان بیلد بلند ویه تعداد انگور و خرمالو و همچنین درختچه های گل و گلدانهای متنوع بزرگ وکوچک بوده و فضای سبز این آموزشگاه در بین مدارس منطقه شهریار جزء مدارس نمونه و برتر می باشد. حیاط آن داری زمین فوتبال همراه با دروازه وتور بوده ویک سمت زمین فوتبال که پشتش باغچه کم عرض ولی طویل به طول پنجاه متر دارای یک صندلی هفتادمتری پشت به باغچه و رو به زمین فوتبال است. یک زمین مشترک بسکتبال و والیبال نیز دارد که بیشتر به برای بازی گل کوچک فوتبال استفاده می شود. خود . ساختمان خود مدرسه نسبتا قدیمی بوده ولی به دلیل رنگ آمیزی وتعمیرات خیلی قدیمی به نظر نمی رسد . تمام آموزشگاه در یک طبقه بوده که شامل 6 کلاس و نمازخانه ودفتر مدیر ودبیران ،آزمایشگاه،کتابخانه وبوفه بوده.تمامی کلاسها هوشمند ودارای رایانه و پرژکتور می باشد. درضمن سرویس آبخوری نسبت جدید و سرویسهای بهداشتی نسبتا قدیمی به نظر می رسد. روش : مصاحبه نیمه ساختاریافته و به سوالات از قبل طراحی شده و موقع مصاحبه به روش پیگیرعمل شده است. یعنی سعی شده است ادامه مصاحبه و سوالات از درون نکات کلیدی برآمده از پاسخ دانش آموزان باشد. مصاحبه : نخست در مدرسه ابتدایی با یک دانش آموز مصاحبه فردی انجام گرفته و بعدهشت نفر از بین دانش آموزان کلاس سوم ابتدایی چند دانش آموز از گروه دانش آموزان قوی،خیلی ضعیف، خیلی بازیگوش و دانش آموزی که از استانی دیگر به این مدرسه آمده بود برای مصاحبه گروهی انتخاب شدند. مصاحبه با آرین 8 ساله کلاس دوم ابتدایی : محمدی(-) سلام آرین،خوبی؟ آرین(*) :بله - میتونم چند دقیقه باهات حرف بزنم. * راجع به چی آقا؟ - درباره مدرسه، کلاس و اینجور چیزها. *برای چی آقا؟ - همین جوری دوست دارم نظر بچه ها رو بدونم تا حالا از چند نفر هم پرسیدم. * چی رو؟ - اینکه به نظرت یه مدرسه خوب چه جور مدرسه ای ؟ * مدرسه خوب یعنی آقاهاش خوب باشند .درس خوب بدن. - مدرسه بد چه جوریه؟ * آقاهاش بد اخلاق باشند، دستشویش کثیف باشه، شیرآبش خراب باشه. - اگه تو مدیر مدرسه بودی چی کار می کردی ؟ * دیوارها رو رنگ می زدم. *دیگه ؟ - بچه ها رو نمی زدم. باهاشون شوخی می کردم. *جالب ترین وبهترین چیز مدرسه ما چی؟ - من مدرسه رو دوست دارم. همه چیزش دوست دارم و برام جالبه. * اونوقت بدترین چیزمدرسه ما چی؟ اونی که خیلی به نظرت بدتر از بقیه میاد؟ - آقا میز و نیمکتهاش، میزو نیمکت هاش خیلی خراب و شکسته زیاد داره. مصاحبه گروهی باهشت نفر از دانش آموزان کلاس سوم ابتدایی دبستان شهید کلهر پسران: بچه ها سلام ، حالتون خوبه راستش بخواید یک موضوع جالب به نظرم رسیده بود خواستم نظر شما رو هم بدونم، ممنون میشم نظرتون راجع به اینکه یه مدرسه خوب از نظر شما چه جور مدرسه ای هست و بدونم ؟در ضمن راحت باشید و هر کی دوست داشت نظرش بگه و دوست اگه دوست نداشت لازم نیست خجالت بکشه و میتونه گوش کنه ولی اگه یه کم خوب فکر کنید به نظرم همتون بتونید نظرتون بگید. *یک مدرسه خوب چیه و باید چطوری باشه ؟ - دانش آموز شماره یک : آقا مدرسه خوب اونکه تمیزباشه. دانش آموزاش درس خوان باشند. *دیگه چی نظر بقیه چیه ؟ - دانش آموز شماره دو : کسی با هم دعوا نکنه، آشغال نریزند توی مدرسه. - دانش آموز شماره سه : آقا مدرسه خوب باید تمیز باشه بچه ها توش آشغال نریزند، خوب دیگه چی : دستشویی هاش تمیزباشه، بچه ها با لیوان آب بخورند،( باز هم میتونی بگی): آره آقا توی مدرسه ندوند. - دانش آموز شماره 4: آقا مدرسه خوب مدرسه ای که درخت داشته باشه، بچه هاش با نظم باشن، کلاساش تمیز باشه. (دیگه) مدرسه بزرگ باشه، گل داشته باشه، من اخلاق مدیرمون دوست ندارم من آقای زند (معاون مدرسه) رو دوست دارم. - دانش آموز شماره پنج : بزرگ باشه، کلاس هاش قشنگ باشه. - دانش آموز شماره شش :معلمش خوب باشه.(معلمش خوب باشه یعنی چطوری باشه خوبه ) یعنی معلم مهربون باشه ما رو کتک نزنه و بهمون خوب درس بده. مدرسه بزرگ وتمیز باشه، بچه ها توی حیاط بدو بدو نکنند. - دانش آموز شماره هفت :بچه ها منظم باشند، آشغال نریزند، کسی حرف زشت نزنه، معلم خوب باشه . * خوب بچه ها حالا یه مدرسه بد چه چور مدرسه ایه ؟ - دانش آموز شماره یک : آقاهاش کتک می زنند، معاون ومدیرش بداخلاق هستن. *دیگه چی، بقیه ؟ - دانش آموز شماره دو : حیاطش کوچیکه، کلاسهاش کثیفه و بچه ها با هم دعوا می کنن. - دانش آموز شماره سه : بچه هاش قلدرن، دستشویش کثیفه، مدرسه کوچیکه - دانش آموز شماره 4: معلماش خوب نباشن(یعنی چی خوب نباشن؟) خوب درس ندن ، دعوا کنند وکتک بزنن، ما رو دوست نداشته باشه. - دانش آموز شماره پنج : بچه هاش بی نظم باشند، شیراش خراب باشن، دستشویش کثیفه، بچه ها با هم دعوا می کنند و حرف زشت میزنن. * حالا میخوام فکر کنید بهترین و بدترین چیزی که به نظرتون میرسه که توی مدرسه ما هست چیه ؟ بهترین چیز وبدترین چیز مدرسه ما چیه؟ - دانش آموز شماره یک : بدترین چیز دستشویی و بهترین چیز کلاس. - دانش آموز شماره دو :بدترین دستشویی و بهترین حیاط وکلاس مدرسه. - دانش آموز شماره سه : بهترین معلم دنیا معلم ما واز درختهای مدرسه خوشم میاد. و دستشویی مدرسه ما بوی گند می ده. - دانش آموز شماره چهار:بهترین چیز مدرسه ما حیاط ونیمکتها و بدترین دستشویی و دویدن بچه ها توی حیاطه. - دانش آموز شماره پنج : به نظرم بدترین چیز دویدن بچه هاست و بهترینش صندلی زمین فوتباله. - دانش آموز شماره شش : من همه چیز مدرسه دوست دارم ولی من دستشویی مدرسه رو دوست ندارم چون هر کس اونجا میره دستشویش نمی شوره. * خوب بچه ها اگه شما مدیر این مدرسه بودید برای مدرسه چیکار می کردید؟یعنی بهتون می گن از فردا شما مدیر اینجا هستید اونوقت چیکار می کردید؟ - دانش آموز شماره یک : اگر من مدیر بودم اگر کسی می دوید به او می گفتم که دیگر اینکار رانکندو اگر یکی یک نفر دیگه رو اذیت کرد او را تنبیه می کردم. - دانش آموز شماره دو :من نمی گذاشتم بچه های دیگر را بزنند. - دانش آموز شماره سه : من نمی گذاشتم کسی در مدرسه آشغال بریزد. - دانش آموز شماره چهار:من بچه ها را نمی زدم و با اونا خوشرفتاری می کردم. - دانش آموز شماره پنج : بچه های که در مدرسه دعوا میکردن آنها رو کتک میزدم .به بچه ها کارهای خوب یاد می دادم و بچه های بد را اخراج میکردم. - دانش آموز شماره شش: من اگر جای مدیر بودم مدرسه خوبی درست می کنم.(یعنی چیکارمیکردی؟)مدرسه رو تمیز می کردم نمی گذاشتم کسی آشغال بریزد و به بچه ها می گفتم با هم دعوا نکنید و با هم دوست باشید.و می گفتم در مدرسه ندوید. - دانش آموز شماره هفت : من کسی را نمی گذارم دعواکنه و کسی رو نمی ذارم که شاخه ی درختهای مدرسه رو بشکنند و بچه ها رو بزنند. دانش آموز شماره هشت : من اگر مدیر مدرسه بودم به مدرسه کمک می کردم.(چطوری کمک میکردی؟) نمی گذاشتم بچه ها دعوا کنند وآشغال بریزند و به بچه ها نظم وترتیب یاد میدادم. ادامه مبحث بعلاوه یافته ها ونتایج بعدا ارائه می گردد.
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ : دو شنبه 9 آذر 1393
نویسنده : مرتضی حمزه پور

انگار از روانشناسی فقط قانون سگ پاولوف رو یاد گرفته ... یک نفس عمیق کشیدم , به خودم مسلط شدم ، دستم رو بلند کردم و با لبخن ملیحی  گفتم استاد می تونم یه نکته ای بگم!

وای انگار زلزله شد دستاش رو گذاشت رو سرش و با اشاره به من گفت:

اه اه اه بازم اومد دری وری بگه !!! اصلا اگه می دونستم تو میای این بحث رو شروع نمی کردم!

گفتم استاد فقط می خوام نظرم رو بگم، یعنی حرفم نزنم!

دکتر برگشت گفت: زیپ دهنت رو بکش , لال , حرف نزن!

من که اصلا انتظار همچین صحنه ای رو نداشتم انگار آب یخ ریختن سرم , تقریبا با یه نجوایی که دکتر هم شنید گفتم, خیلی ممنون فنون روش های تدریس پیشرفته رو هم از شما یاد گرفتیم!!!

با شنیدن این حرف 


|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
موضوعات مرتبط: روزنگار 7 , ,
تاریخ : دو شنبه 26 آبان 1393
نویسنده : محمد شعبانی

 

 

 

"توصیه­هایی برای لذت بردن از زندگی"

 


|
امتیاز مطلب : 30
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
موضوعات مرتبط: روزنگار6 , ,
برچسب‌ها: زندگی , شنوند بودن , لذت بردن ,
تاریخ : دو شنبه 26 آبان 1393
نویسنده : محمود محمدی

«به نام دوست که هرچه هست ازاوست» چه روز خوبی این دوشنبه ها ی یکسال اخیر چرا که اولین روز رفتن به دانشگاه و استفاده از محضر اساتید و دوستان همکلاسی و محیط دانشگاهی رو به ارمغان میاره . و امروز دوشنبه دوست داشتنی منه و درس روش تحقیق کیفی و استفاده از محضر استاد خانم دکتر نیک نام . اولش دید کلاس نسبت به روش تحقیق کیفی منفی بود ویا خنثی و اغلب بچه ها طرفدار روش کمی بودند ولی حالا که چند جلسه گذشته و آشنایی بیشتری با روش کیفی پیدا کردیم ، کم کم کیف می کنیم و حتی استاد حمزه پور استاد روش تحقیق کمی که به شدت مخالفت می کرد با کیفی ، نشون داد که کیفی کار قابل وزبردستی میشه اگه این کمی بذاره! بحث داغ و شیرین امروز بحث روزنگاری بچه ها بود که داغیش داست کار دستمون می داد و کنایه طنزآلود علی آقا شده بود مایه ناراحتی بانوان محترمه که بحمدالله یقین حاصل شد که غرض و مرضی نبوده و سوء تفاهم بود که رفع شد . البته یادتون میاد یه مدت طنز فاخر نقل محافل بود و هم جا به سخره گرفته میشد ، فایده اش برای این وقت هاست . این جلسه هم طبق معمول جلسات قبل استاد کار جدیدی به دوش بچه ها افکند و باز دکتر مفیدی عزیز استاد توانمند ریاضی با محاسبات سریع ذهنیش طلب نمره بیشتر کرد ! چرا که این همه کار فقط برای 10 الی 15 نمره ناقابل جور در نمیاد! . بعد کلاس در معیت دوست شفیق وعالیقدر قدیم و جیرجیرک شناس شهیر جدید قدم زنان و مباحثه کنان رفتیم سوی سلف سرویس جهت انجام فریضه وجود قبل از سجود! چرا که می بایست بلافاصله خودمو برسونم مدرسه جهت انجام وظیفه در شیفت بعد از ظهر، بعد از خوردن نهار از آقا محمد خداحافظی کرده و سوار ماشینم شدم و را ه افتادم به سمت شهریار ، همین که به جاده کنار گذر حصارک و اتوبان تهران و کرج رسیدم در فاصله 50 متری مردی رو دیدم که کنار جاده ایستاده بود و درپی گرفتن ماشین بود ، من هم که میدونستم اینجا کمی بد مسیر و ماشینها اغلب کسی رو سوار نمی کنند با خودم گفتم سوارش کنم هم یه ثوابی میبرم و هم یه کمک خرج بنزینی در میارم. کمی سرعت رو که کم کردم دیدم قیافه نسبتا نامرتب ونامطلوبی داره ، تو دلم گفتم عجب غلطی کردیم ، نمی خواد ثواب کنی ! ولی بی اختیار جلوش ترمز زدم، دلم هیچ وقت به من دروغ نمی گه، یه مسافر معمولی وعادی نبود، همین که اومد سوار بشه گفت آقا من تازه از کمپ مرخص شدم و پولی ندارم منو میرسونی تا پل فردیس یا نه؟ من هم که در ابتدا نسبت به حرفاش شک و تردید داشتم ولی گفتم اشکالی نداره . بعد که سوار شد هنوز تو حال و هوای تحقیق کیفی بودم و اغلب هم طول هفته دنبال موضوعی بودم برای روز نگار ، با خودم گفتم خوب موضوعی اگه بتونم ازش اطلاعات استخراج کنم ، چرا که متاسفانه چندین سالیه که اعتیاد بلای خانمانسوز ایران عزیزمان شده و مایه سرافکندگی و سرخوردگی بسیاری از خانواده های و پژمردگی و ذلت جوانان ما و مایه طعنه و کینه و تمسخر بدخواهان نظام ما شده . حالا بشنوید مصاحبه غیر ساختارمند (ماشینی ) اینجانب رو با جوان زیر سی ساله کنار دست من نشسته را.(البته با کمی ریسک که سوارش کردم، کجایی مفیدی جان که از استاد نمره بخوای ) البته اینو هم بگم مصاحبه نیاز به مطالعه و از همه مهمتر تمرین و تبحر داره که نباید ازش غافل شد ولی همه ما به نوعی در طول زندگی با افراد زیادی از روی کنجکاوی و علاقه ویا نیاز به طور گپ وگفت دوستانه و غیر رسمی اطلاعاتی را استخراج وبرای خودمون تفسیرش کردیم که خودش نوعی مصاحبه غیر ساختارمند و غیر رسمی و به شکل آماتوری محسوب میشه. ولی بنده اینجا سعی کردم تا حدودی از تکنیکهای مصاحبه در حد زمان کمی که داشتم جهت برداشتن مقاومت و جمع آوری داده ها بپردازم.شروع مصاحبه ماشینی ! *محمدی : هوا یه کم بهتر شد صبح آدم از سرما یخ میزد ، دیشب که وحشتناک سرد و بارونی بود.(آماده سازی برای برقراری ارتباط مطلوب جهت جلوگیری از جبهه گیری و خود سانسوری) - جوان : من چیزی متوجه نشدم چرا که توی کمپ فضا بسته است و ما هیچ خبری از اون بیرون نداریم. *مگه چند وقت اونجایی ؟(با لحنی دوستانه این سوال وسوالات بعدی را پرسیدم) - دو ماه و پانزده روز. * داری میری مرخصی ؟ - نه پاک شدم دارم میرم خونه ولی بهشون گفتم من که پول ندارم برم بی شرف ها فقط هزار تومان دادند وگفتن کرایه اش بیشتر ازین نمیشه و مرخصم کردم و منم از اون جای لعنتی زدم بیرون. * خدا رو شکرکه پاک شدی بعد اومدی بیرون ولی عجب آدمایی! چقدر بی انصاف! (همدلی ) البته تلویزیون نشون میداد بعضی هاشون که اصلا غیر مجازند و بعضی هاشون هم از روشهای اجباری سخت و کتک وتنبیه وشلاق هم استفاده می کردند. - آره این لعنتی ها اینجا هم با ما اینکار رو میکردند.راحت شدم از دستشون. * چی شد که رفتی کمپ ؟ خودت رفتی یا گرفتنت؟ - نه من خودم داوطلب رفتم ، نگذاشتم اعتیادم خیلی قوی بشه . * چقدر پول دادی ؟ (سوالات انحرافی برای زمانیکه میخواهیم به سراغ سوالات سخت وآزار دهنده بریم) - حدود چهار صد هزار تومان * مگه خرجش دولت نمیده ؟(سوال انحرافی دوم ) - دولت فقط خرج اونایی که دستگیر میکنه رو برای هر نفر دویست هزار تومان و مواد غذایی و گوشت و...برای مدت دو ماه هم میده ولی اینا پول و مواد غذایی را می گیرن و بعد از دو هفته ولش میکنند که بره، معتادا هم از خدا خواسته فرار میکنن از اونجا. *حالاچی مصرف میکردی؟ - قرص . * قرص چی ؟ - ترامادون و....(اسم چندتا قرص گفت ولی برای من فقط ترامادون آشنا بود به همین جهت اسم اونا رو فراموش کردم، البته اگه مصاحبه گر حرفه ای باشه تدابیری برای فراموش نشدن اینگونه موارد می اندیشه) * چطور شد که از این قرصها مصرف کردی ؟ - من برای خودم یه قهوه خونه داشتم یه روز حالم خیلی بد بود تمام بدنم درد میکرد ، دوستم این حالمو دید و یه قرص بهم داد و گفت اینو بنداز خیلی خوبه من هم از اونجا که دوست خوبم بود هیچ سوالی راجع به قرص نکردم و طوری داد که بسته اونم ندیدم، ولی بلافاصله بعدش حالم یکدفعه زیر رو شد و خوب شدم. همین که حالم بعد میشد ازش قرص میخواستم و اون طوری که من بسته قرص نبینم ، بهم قرص میداد و حال خیلی خوشی پیدا میکردم . * واقعا چه احساسی داره ؟ - انگار دنیا رو بهت داده اند ، شنگول و پر انرژی میشدم و اثری از مریضی رو احساس نمیکردم. * چی شد که ادامه دادی؟ مگه مریضیت خوب نشد؟ - چرا ولی دیدم خیلی حال خوشی بهم میده گفتم چرا هر دفعه برای گرفتن این قرصها منت اونو بکشم ، اسمشو پیدا کنم ، خودم بخرم همیشه پیشم باشه و منت هیچ کی رو نکشم .اونجا بود که فهمیدم این قرصها ترامادون بوده و بعدش خودم تهیه کردم هر وقت حالم ناخوش میشد می خوردم. تا اینکه دیدم داره وضعم خراب میشه و شدیدا به انداختن قرصها وابسته شدم و بعد حدودا دو سال تصمیم گرفتم تا از شرشون خلاص شوم. * عجب دوستی ! مگه نگفتی دوست فابریکم بود؟ - نامرد به خاطر مغازه به من حسودی کرد و برای همینم این بلا رو سر من آورد.(سوالات سخت وآزار دهنده زیاد پرسیدم بهتره که دیگه از این سوالات نپرسم ، بنابراین سوال زیر رو پرسیدم ، که کاش الان نمی پرسیدم چون بار عاطفی سنگینی داشت که اون موقع بهش فکر نکرده بودم) * راستی این مدتی که اینجا بودی پدر و مادر یا کسی هم اومد ملاقاتت ؟ - نه ، میخواستند بیاند ولی خودم نگذاشتم ، چون دوست نداشتم اینجا رو ببینند، گفتم دوست دارم پاک بشم با پای خودم بیام خونه؟ * بعد این سوال چند لحضه چشمهاش رو مالید یه لحضه احساس کردم اشک می ریزه ، ولی خودش گفت چون خیلی وقت آفتابو ندیده ، چشمهاش به نور خورشید که مستقیما به صرف صورت ما بود حساس شده . و من نگران از اینکه نکنه بخاطر سوال آخرم ، متاثر شده باشه ، چند لحظه ای رو سکوت کردم و بعدش بهش از اینکه اراده قوی داشته وداوطلب رفته وترک کرده تبریک گفتم و یه نمونه از یکی از آشنایان که اعتیاد شدید به مخدر شیشه داشت و همه ازش قطع امید کرده بودن ، ولی الان سه سالی هست که پاکه واز طرفی شده مشاور و الگوی خوبی شده برای ترک کردن و دیگر معتادهای دهاتشون که رفتن کمپ دائم برای روحیه گرفتن و راهنمایی بهش زنگ میزنند رو براش گفتم تا روحیه بگیره و از بار عاطفی تحمیلی من خارج بشه . دیگه به پل فردیس رسیدیم و اون جون بعد تشکر فراوان خداحافظی کرد شد.


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
موضوعات مرتبط: روزنگار6 , ,
تاریخ : دو شنبه 25 آبان 1393
نویسنده : علی اکبر مفیدی
ساعت 15دقیقه بامداد یکشنبه هیجدهم آبان 93 است.تازه آخرین قسمت فیلم مختار ثقفی را ازشبکه ifilm تماشا کردم.دراین مدت دو هفته به موضوعات مختلفی برای نوشتن روزنگار فکر کردم ازجمله تحریفاتی که مداحان برای گرم کردن مجلس شان به وقایع عاشورا می چسبانند،اتفاقاتی که در مدرسه وتدریس برایم پیش می آید،کَل کَل هایی که برای بررسی برگه های امتحان نهایی سوم دبیرستان با سازمان آموزش وپرورش مازندران داشتم و...درمورد آنها فایلهایی را درمغزم ساختم ولی انگار دلم به نوشتن آنها رضا نمی داد.تا اینکه حرفهای پایانی مختاربه یارانش توجه مرا جلب کرد.تصمیم گرفتم درباره تزویر مطالبی بنویسم. در لغت نامه معین نوشته بود تزویر یعنی مکر کردن ، فریب دادن . در لغت نامه دهخدا چنین آمده است: تزویر کردن . [ ت َزْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دورویگی کردن و نفاق کردن و مکر کردن و فریب دادن و غدر کردن و دروغ گفتن . (ناظم الاطباء). سخن دروغ را آرایش دادن . دروغی را راست نمودن. در فیلم مختار،مختار درصحبت پایانی به یارانش گفته بود: "امروز میخواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است تزویر با لباس تقوا و دیانت به میدان می آید تزویر سکه ای دو روست که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است عوام خدایش را میبینند و اهل معرفت ابلیسش و چه خون دل ها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین یا ایها الذین آمنوا، آمنوا ... تزویر به شما امان میدهد تا مقاومتتان را بشکند پس از غلبه شک نکنید گردنتان را خواهد شکست وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ" وهمان شد که مختار پیش بینی کرده بود،یعنی حدود 7هزار نفراز یاران مختار که تردید کردند واین جنگ راخودکشی می دانستندومی گفتند دولت زبیریان با آنها مدارا می کند وبه آنها امان می دهد،در کمال ناباوری همه،روز بعد همه آنها را گردن زد وپیش گویی مختار درست از آب درآمد. واقعا تشخیص این تزویر ودورویی از عهده هرکسی برنمی آید جز کسی که کیزباشد وبااخلاص.وبه شناخت درستی از خود،جهان ،دشمن وافکار آنها برسد. یادم می آید زمانیکه آقای روحانی زمام امور را بدست گرفت معتقدبود مابرای حل مشکلاتمان،بجای مذاکره با این کشورو آن کشور واین موش وگربه بازی،باید مستقیم کدخدا را ببینیم،با روی خوش باآنها برخورد کنیم ،باید چیزهایی به آنها بدهیم(البته چیزای چیز) تا چیزایی (البته چیزای ناچیز) بگیریم!انگار ازتزویر امریکا غافلیم ،انگار اعمالی که امریکا درحق کشورهای جهان وکشور ما روا داشته را فراموش کردیم،اعمالی چون سرنگونی مصدق،حمایت از منافقین،کمک به صدام علیه ما،سرنگونی هواپیمای مسافربری،حمایت علنی از آشوبهای فتنه88 و... بااینکه خیلیها متذکر می شدند که مشکل ما باامریکا این مسائل نیست ،گناه ما این است که انقلاب کردیم وخواستیم خودمان اداره کشورمان را در دست داشته باشیم،در حالیکه آنها ما را متهم میکنند به استفاده نادرست از انرژی هسته ای بااینکه آنها در 2شهر ژاپن بمبهای اتمی ریختند ونشان دادند که پایبند چیزی نیستند وهرکاری دلشان بخواهد می کنند،
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
موضوعات مرتبط: روزنگار6 , ,
تاریخ : دو شنبه 5 آبان 1393
نویسنده : مرتضی حمزه پور

دینگ , دانگ , دینگ , دی دی دی دینگ  شنوندگان عزیز به بخش خبری ساعت 19 خوش آمدید...

راننده صدای رادیو ی ماشین را کم می کند, فکر کنم او هم نمی خواهد این لحظات را با خبرهای بی سرو ته خراب کند... , صدای چرخ های ماشین  که در خیابان های پر آب با سر و صدای زیاد می چرخد چقدر آرامش بخش است. راننده قوز کرده است و به روی فرمون افتاده و سرش رو به شیشه جلو نزدیک کرده تا بهتر ببینه , انگار فکر می کنه اگه اینجوری قوز کنه حواسش جمع تره تا نکنه یه وقت یه پسری , دختری یا هر کس دیگه ای مثل گربه خیس تو این بارون بخواد از خیابون رد بشه رو شوتش کنه.


|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
موضوعات مرتبط: روزچهارم , ,
تاریخ : دو شنبه 5 آبان 1393
نویسنده : علی اکبر مفیدی

 استاد گرانقدر و عظیم الشأن، همکار گرامی بنده , در متوسطه اول و آیت الله ریاضی و فیلسوف التواریخ و علامة النساء حاج علی آقای ترکاشوند را دیشب (آخر شب) خواندم.

از محسنات عریضه مذکور به نظر بنده این است که در یک صفحه از همه همکلاسی های عزیز و بزرگوارم که سِمَت استادی به گردن بنده دارند از بانوان محترم


|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
موضوعات مرتبط: روزچهارم , ,
تاریخ : دو شنبه 21 مهر 1393
نویسنده : علی ترکاشوند

بسمه تعالی

بسته پیشنهادی

درتاریک روشن بامداد دوشنبه سیزدهم مهر یک هزار و سیصد و نود وسه مصادف با هفتم اکتبر دو هزارو چهارده میلادی راس ساعت پنج و نیم از اتوبوس پیاده شدم وبه نماز خانه ترمینال رفتم. داخل نماز خانه نزدیک در ورودی بعد از یک ساعت ونیم زل زدن به کفش ها که مبادا از دیدگان ناپدید شوند واسباب ناراحتی اینجانب را فراهم کنند،ساعت هفت صبح ترمینال را به مقصد دانشگاه ترک کردم. تا زمان شروع کلاس یعنی ساعت ده،چند باری از سایت به بوفه و از بوفه به سایت گاه انفرادی و گاه در ممشیت دوستان سپری کردم . بعد از گذشت یک ساعت و نیم از شروع کلاس کار ما نیز درآن روز در دانشگاه به اتمام رسید.

تا صبحی دیگر خبری از کلاس دیگر نبود. خستگی اتوبوس شبانه یک شنبه و کش آمدن زمان دوشنبه ما را برآن داشت تا پس از اینکه از آموزش دانشکده جهت برنامه ریزی کلاس ها در دوشنبه ناکام ماندیم، فکری به حال سه شنبه بعد از ظهر نماییم و کلاس ارزشیابی را از ساعت 3به ساعت 1منتقل کنیم.

هیئت مذاکره کننده 11+1(11نفر دانشجو+استاد صالحی) حول کلاس سه شنبه هفته پیش به توافق رسیدیم. واین هفته همه خوشحال از اینکه ساعت سه دانشگاه را به مقصد خانه ترک میکنیم.(من و آقای میری جهت مطمئن شدن ازاجرای توافق نامه به استقبال استاد رفتیم وایشان را تا داخل کلاس وجلوس بر صندلی مخصوص همراهی کردیم) اما دلواپسین ترم یکی که اکثرا از جمعیت نسوان هستن

مدام در لابی دانشگاه تردد میکردند وچند بار به حریم کلاس تجاوز کردند و از استاد درخواست می کردند کلاس را ترک نماید وبه گروهک دلواپسین ملحق شود.یک داخل پرانتز باز کنیم در هفته قبل پیش از ملاقات با استاد به همراه هیئت مذاکره کننده با گروهک دلواپسین دیداری چند جانبه داشتیم در این دیدار مطرح کردیم که کلاس شما از ساعت 12:30تا14وما از 14:30تا 16 اما جمعیت نسوان دلواپس هضم غذا واحیانا جذب آهن بعد از غذا بودند،چرا که هشدار دادند بلافاصله بعد از غذا چای نمی نوشیم و حداقل نیم ساعت زمان تا نوشیدن چای نیازمندیم بنا بر این تا ساعت یک آماده ی حضور در کلاس نیستیم.

هیئت مذاکره کننده که ما باشیم با بسته ی پیشنهادی دیگری روند گفتگو ها را ادامه دادیم که پیشنهاد از این قرار بود که ساعت 12:30 کلاس از آن ما باشد. اما این جمعیت ترم یکی دلواپس بلیط بودند. که ما باید یک ساعت قبل از بلیط در ترمینال باشیم چون دلواپس دیر رسیدن و دلواپس از دست دادن بلیط هستیم. این دلواپسی عجیب ولاینحل هیئت مذاکره کننده را بر آن داشت که به دلیل حفظ منافع کلاس با استاد وارد مذاکره شوندو کلاس ارزشیابی را به ساعت 13منتقل کنند پرانتز بسته به هر حال هرچند این گروهک نسوان دلواپس ترم یکی چندین بار به حریم کلاس هجوم آوردند اما پیروزی از آن ما بود انشاالله که تداوم یابد....بالاخره بعد از اتمام کلاس دانشگاه را ترک ورهسپار خانه ها شدیم.عجیب تر از سه شنبه در دانشگاه چهارشنبه صبح در محل کار بود.وقتی وارد مدرسه شدم متوجه درگیری شدید لحنی بین دو تن از همکاران و مدیر مدرسه شدم. موضوع مورد بحث صبحانه والبته پول صبحانه بود.برخی از همکاران با بالا رفتن نرخ سیب زمینی و تخم مرغ و پنیرو..... از پرداخت پول اضافی طفره می رفتند ومدام درحال چانه زنی وگاه فحاشی بودند گویی که مدیر بیچاره فروشنده سیب زمینی و تخم مرغ است؟؟؟؟

این رفتار عجیب برخی از همکاران یاد و خاطره دلواپسین دانشگاه را دوباره در ذهن من تداعی کرد شاید که افزایش نرخ قیمت ها سبب شده که نسوان ترم یکی نیز در این آشفته بازارقیمت ها دلواپس هدر رفتن آهن بعد ازغذا باشند.خلاصه با همین ذهنیات وارد کلاس شدم بعد از حضور و غیاب از بچه ها تاریخ را پرسیدم 16مهر 1393یکی از بچه ها نیز به میلادی تاریخ راگفت  اکتبر 2014راشنیدم. واقعا بعد از 2014سال نباید در رفتار و افکارمان تجدید نظر کنیم؟؟؟ ترکاشوند

 

 

 


|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
موضوعات مرتبط: هفته دوم , ,

آخرین مطالب

دریافت کد نوای مذهبی
دانلود این نوا

/
کلاس تحقیقات کیفی